خروج اجباری از سازمان برنامه

شاید دیگر فردی در نظام برنامه‌ریزی کشور پیدا نشود که مانند محمد کردبچه بگوید «من عاشق بودجه هستم.» کسی که بعد از نزدیک به نیم قرن سابقه حضور و فعالیت در متن بودجه نویسی کشور و سازمان برنامه و بودجه با دلخوری و ناراحتی از این سازمان رفته است.

زندگی کاری او نیز همانند هر ایرانی از سال 84 دگرگون شد، در دولت محمود احمدی نژاد او را بازنشسته کردند اما ناچار شدند با او در موقعیت تنظیم کننده بودجه ادامه دهند. در دولت ابراهیم رئیسی کار نیمه تمام را تمام کردند و بی توجه به گنجینه تجربیات او در بودجه نویسی مدرن، با رفتارهای توهین آمیز زمینه ساز خروج او از سازمان برنامه و بودجه را فراهم کردند. او از اتهامی که در دوره جدید مدیریت سازمان برنامه و بودجه به او زده بودند برایمان روایت کرد و از روزهایی که 5 صبح در سازمان حضور داشت و شب ها دیرتر از بقیه سازمان را ترک می کرد. سال هایی که او حالا می گوید در حق خانواده اش اجحاف شده است.

مشروح گفتگو «اکوایران» با محمد کردبچه، از کارشناسان ارشد و سابق سازمان برنامه و بودجه درباره سال های حضورش در متن بودجه نویسی دولت ها و زوایای پنهان جدایی اش از سازمان برنامه و بودجه را بخوانید و ببینید؛

ادامه نوشته

در باب احمدی نژاد و سازمان مدیریت و برنامه ریزی

کتاب شما داستان احمدی نژاد و سازمان مدیریت و برنامه ریزی را روایت می کند و شما احمدی نژاد را در این کتاب گندم نمای جو فروش معرفی کرده اید. چرا؟
من همانطور که در کتاب آورده ام معتقدم احمدی نژاد به آرمان خواهی تمسک جست و از نردبان آرمان ها بالا آمد اما به لوازمش نامتعهد بود. به طور خاص در باب برنامه و بودجه او شعار «اتاق فکر» را سرداد و مایل بود معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی این نقش را بر عهده بگیرد. اگر او به شعارش معتقد می ماند عالی بود، اما شوربختانه ایشان فقط شعار داد و در عمل هیچ گامی برای تبدیل معاونت به اتاق فکر به عمل نیاورد. گویی اصلا طرح و برنامه ای برای آنجا نداشت و صرفا از نقاط ضعف آنجا می گفت تا بتواند این ساختار اداری را از حیز انتفاع ساقط کند.

چرا احمدی نژاد چنان رفتاری داشت و آیا به ایشان حق نمی دهید؟
برای حق دادن به احمدی نژاد باید بیشتر اندیشید. اگر مجموعه پازل های احمدی نژاد را کنار هم بگذاریم، به این باور می رسیم که اصولا احمدی نژاد غالب ساختارهای اداری ایران را کارآمد نمی دانست و لذا ارزش چندانی برای این ساختارها و کارکردهایش قائل نبود.

به نظر می رسد احمدی نژاد اصالتا و در درون، یک باور کلی در باب برخی ساختارهای اداری از جمله سازمان برنامه و بودجه داشت و آن اینکه این ساختارها علیرغم بزرگی نامشان چندان هم بزرگ و سودمند نیستند و بلکه برای پیشرفت و تعالی کشور مضرند. به نظر، ایشان سازمان برنامه و بودجه ای می خواست که در خدمت نوع نگرش او برای تخصیص بودجه باشد. ضمن اینکه به نظر می رسد احمدی نژاد هیچ اعتقادی به برنامه ریزی متعارف نداشته و ندارد. گواه این استنباط من رفتار احمدی نژاد پس از شکل گیری معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی است. او برنامه پنجم را در پیچ و خم های اداری مرسوم رها کرد و چندان اعتنایی بدان نداشت. در باب بودجه هم بعد از گزاردن عزیزی بر راس بهارستان آرام گرفت، چون منویاتش به تمام مبنای عمل و حرکت بود.

با چنین نگرشی، انحلال و تغییر سازمان می توانست طبیعی و با تمرکز بر منطق و دیدمان احمدی نژاد قابل فهم باشد و با این مفروضات می توان به احمدی نژاد حق داد. البته اگر صورت و مخرج کسر را ساده کنیم شاید بتوان کار احمدی نژاد را بدون خرده دانست و به او حق داد. ما نیز تایید می کنیم که غالب ساختارها و تشکیلات اداری عادی ما پوسیده شده اند و ساختارهای عالی ما هم به مرور از فلسفه تشکیل خود دور شده‌اند!

با نوع نگرش پژوهنده، محل نزاع بر سر این موضوع نبوده و نیست. حتی اگر بی خاصیت بودن برنامه ها و برنامه ریزی پنج ساله را پذیرفته و تایید کنیم، اما باز هم برای حق دادن به احمدی نژاد نمی توان قاطع بود. باید دانست که سازمان مدیریت و برنامه ریزی و به روز رسانی آن می توانست مددکار بهتری برای رئیس جمهور و کشور باشد. حداقل اینکه از لجام گسیختگی دستگاه های اجرایی می کاست و کارها اندکی بر انتظام جریان می یافت.

حتی می توان کمی با احمدی نژاد همنوایی کرد!

در واقع شاید بتوان با احمدی نژاد هم عقیده بود که برنامه ریزی به سبک متعارف و به سبک فعلی ما ناکارآمد و نظام بودجه هم معیوب است (اگرچه نمی دانیم که آیا نظرگاه احمدی نژاد این اندازه هم عمیق بوده است یا نه چرا که چنین نگرشی کمتر به روشنی از سوی احمدی نژاد تصریح شده است)، اما نقد اصلی اینجاست که احمدی نژاد برای استقرار تعریف مطلوب خودش هم کار شایسته ای نکرد. به عنوان مثال او هیچ گاه از نهاد خودساخته اش، فکر و اندیشه طلب نمی کرد. به علاوه اگر او خیلی راحت انتظاراتش را از این سازمان بر می شمرد، کسی به گمراهی و تحلیل رفتارش مشغول نمی شد!

یک فرضیه تا حدی مقرون به صحت و موید به برخی شواهد این است که اساسا احمدی نژاد یک دستگاه ستادی کوچک می خواست برای ثبت و ضبط و کتابت بودجه که از محمد کردبچه و یکی دو نفر دیگر هم بر می آمد، همچنین نهادی نخبه برای مشورت دهی به او برای برنامه ریزی مطابق با مبانی ذهنی احمدی نژاد. همین! این نگاه مطابق رویه متعارف می توانست پذیرفته شود. کاری که دیگر روسای جمهور هم تا حدی آن را دنبال کردند. او در باب برنامه هم تا حدی توانست منویاتش را دنبال کند. در باب بودجه هم که خیلی آسان توانست کارش را با چند معاون و یک مشاور و مدیر کل دنبال کند، که کرد.

انتقاد به احمدی نژاد به خاطر این کارها نبوده و نیست که البته حقش بود و به صورت ظاهر و با جامه قانون و حقوق نمی شد آن را از اختیاراتش ندانست. گاهی هم می‌توان به نگرش های احتمالا غیر رسمی و پنهان او او نیز در باب خاصیت ها و خواص سازمان حق داد. آنچه بخشودنی نیست اینکه او درونش را کتمان می کرد! به علاوه برای او به واسطه جایگاه بزرگش، زیبنده نبود که کوتاه مدت نگاه کند. به همه این‌ها باید اضافه کرد این را که ایشان هیچ تلاشی نکرد تا نهاد جایگزین مانایی بعد از انحلال، بسازد!

بر عوام الناس خرده ای نیست که به اکنون خود فکر کنند اما رئیس جمهور ایران نباید به امروز کوتاهش فکر کند. او سوگند می خورد که خیلی بلند تر نگاه کند! شاید اگر رئیس جمهور سابق، آن روز و امروز هم خود واقعی اش را اعلام می کرد و از مدل های متعارف سیاست مذموم و مهندسی روانی عبور می کرد، می شد حق را به او داد اما او امروز هم صادق نیست و با همه بی باکی اش، شهامت آن را نداشت که درونش را افشاء کند و به توسعه کشور بعد از پایان دوره اش کمک ماندگاری کند. قطعا همان رفتارهای کوتاه مدت موجب شد که امروز کسی قدردان او نباشد.

او فقط به 4 سال ریاست جمهوری و امروز و فردای کوتاهش فکر می کرد که البته از این حیث او موفق بود مدلش را پیش ببرد، همچنان که دیگر روسای جمهور هم کم و بیش در این حد موفق ارزیابی می شدند. اگر احمدی نژاد آلترناتیو ارجمندی می ساخت و فرآیندها و رویه های قابل فهمی شکل می داد، می شد به او حق داد اما او بسیار زیگزاکی و کج و معوج عمل می کرد. بعید می دانم که او حتی واقعا در پی ایجاد معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی بوده باشد. حتی این نام گذاری هم گمراه کننده بود!

افق احمدی نژاد افقی کوتاه مدت بود. او حتی در پایان دوره خود حرف های پیشین خود را هم نقض می کرد. رفتار او در احیای دانشگاه علوم پزشکی ایران، مصداق بارز این استنباط است. روغنی زنجانی هم از پشیمانی احمدی نژاد از انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی گفته بود و این رفتارهای قبض و بسطی تاکتیکی و کوتاه مدت، برازنده یک رئیس جمهور پرمدعا نبود که قرار بود بهشت برای ما بسازد و بنیادها را اصلاح کند!

عهد او با مردم راستی و درستی، عدالت و مهرورزی بود. اگر احمدی نژاد می توانست از نقاط ضعف هاشمی دور بماند عالی بود. اما او نشان داد گاهی افکارش غلط است. گاهی مسیر را اشتباه می رفت و گاهی اصلا طرح روشنی نداشت.

در باب برنامه و بودجه او هم افکارش کامل نبود و هم مسیر را اشتباه رفت. او فقط در پی حذف یک مانع پیش روی خود بود در حالی که با باور من برای مطیع ساختن نهاد بودجه ای، نیازی به آن همه سر و صدا نبود. بودجه منطبق با مدل و نظرگاه های حتی شخصی رئیس جمهور حق او و پذیرفتنی بود (با تسامح) و استقرار این خواست، نیاز به فضاسازی احساسی و شلیک اتهامات و سواری بر امواج انقلابی گری و ایدئولوژیک نداشت. اتهام سازمان آمریکایی و برنامه غیر اسلامی چه ضرورتی داشت؟ من در کتاب "انحلال نظام تدبیر"، نشان دادم این سخنان بی پایه، سطحی و بد اساس بوده است.

آیا احمدی نژاد جز این نوع کارها و آن مدل رفتاری که شما بدان اشاره کرده اید، گزینه دیگری پیش رو داشت و کار دیگری هم می توانست بکند؟ اگر او درونش را افشاء می کرد می توانست مدلش را پیش ببرد؟ آیا مخالفت کارشناسان امکان این را به او می داد که مدلش را اجرا کند؟
من از منظر آرمان گرایی و آرمان خواهی احمدی نژاد 1384 نگاه می کنم. از احمدی نژاد آرمان خواه انتظار نبود که با دستمال های کثیف، شیشه غبارآلود را پاک کند! انحلال یک سازمان غیر آسمانی چندان مهم نیست. مهم تر این است که نهاد جایگزین آن واجد ارزش و اعتباری نباشد. انتظار این بود که بودجه انتظام یابد و پس از انحلال، دست اشخاص حقیقی و حقوقی بی خاصیت از انبان بودجه کوتاه شود و افرادی عزیز و بی صلاحیت مقسم و کلید دار بودجه نشوند!

نگاهی به چندی و چونی بودجه های تدوین شده پس از امیر منصور برقعی که قطعا با نظارت عالیه رئیس جمهور وقت بود، می تواند نشان دهد که بودجه احمدی نژادی و بودجه ریزی آرمانی پس از انحلال و احتمالا مطلوب رئیس دولت، چگونه بوده است!

شما سازمان مدیریت و برنامه ریزی را معادل نظام تدبیر تعریف کرده‌اید و انحلال آن را انحلال نظام تدبیر. آیا حقیقتا همین طور هست و احمدی نژاد نظام تدبیر را نابود کرد؟
راستش تیتر کتاب من اندکی ژورنالیستی است اما من در مقدمه کتاب آورده ام که سازمان مدیریت و برنامه ریزی می تواند یک نماد از نظام تدبیر نام بگیرد. من این نهاد را از کژی مبری نمی دانم اما معتقدم در نگاهی حداقلی یک حسابدار فنی برای تراز منابع و مصارف و هزینه های جاری و عمرانی و در نگاهی کمی حداکثری، می تواند برای انطباق بودجه و برنامه کارآمد باشد.

انتقاد اصلی شما به احمدی نژاد چه بود؟
پاسخ این پرسش ما را از بحث در باب کتاب انحلال نظام تدبیر خارج می کند اما برای تغییر فضا و به طور کوتاه وارد این سئوال می‌شوم. راستش من در سال های احمدی نژاد، یادداشت های زیادی نوشته و در الف منتشر کردم و دیدگاهم برای شما و مخاطبان الف روشن است.

صادقانه این است که من در دوران دانشجویی در شیراز و تربیت مدرس با جناح موسوم به چپ مانوس و هم راستا بودم و با دوستانم در جناح راست ناساز بودم. در طول زمان از فضای سیاسی دور شدم و به سازمان مدیریت و برنامه ریزی پیوستم. این حضور، موجب دوری از سیاست متعارف شد و من کم کم به رسش بیشتری می رسیدم. تجربه فن سالاری و نگاهی فراتر موجب شد درک درست تری از اوضاع کشور و سپهر مدیریت و سیاست کشور به دست آورم.

در واقع گذر زمان و دوری از دوران سیاست ورزی دانشجویی مرا به افق دیگری رساند و من دریافتم که جناح ها و طیف ها در کشور ما چندان هم بدون تورش و انحراف نیستند. به عبارتی توانستم به درکی جامع برسم و پس از آن سعی کردم از جانمایی در یک حلقه خاص اجتناب کنم تا بتوانم آزاد اندیشانه و بدون سوگیری به وقایع نگاه کنم.

به مرور زمان و با تامل در مدیریت و برنامه ریزی، به عنوان یک فرد از آحاد ملت و با علاقه به پژوهش و تحلیل گری به این جمع بندی رسیدم که باید نظام اجرایی کشور و ساختار و مدیریت، تغییر بنیادین بیابد تا بتوانیم به توسعه و ترقی، امید ببندیم. همین دریافت متقاعدم کرد که باید ساختارها، مدیریت و شیوه اداره کشور را تفییر داد. در همین فضای فکری بودم که احمدی نژاد ظهور کرد.

آنچه احمدی نژاد می گفت ما را مجذوب کرد. تصادفا در دوره احمدی نژاد به موقعیت مدیریتی هم رسیدم اما به مرور اعتمادم به ایشان و دولت مهرورز وی رنگ باخت و من یادداشتی با عنوان «من و احمدی نژاد و چینی نازک اعتماد» در الف منتشر کردم که البته برای من گران هم تمام شد! من به زودی دریافتم که احمدی نژاد مقاصدش را کتمان می کند و از دو قطبی هاشمی و گذشتگان، نردبان ترقی برای خود می سازد در حالی که همان روش ها و شیوه های مذموم و بسته را در مدیریت، انتصابات و اداره کشور به کار می گیرد.

انتقاد اصلی من به احمدی نژاد مطلقا به تحریم ها و داستان گروه انحرافی مربوط نمی شد و نبوده است. صادقانه بگویم من به احمدی نژاد در داستان تحریم، هیچ انتقادی ندارم. در جمهوری اسلامی ایران، سیاست خارجی و سیاست هسته ای یک سیاست راهبردی است که توسط نظام تعیین و توسط مجریان و دولت های برآمده از مردم اجرا می شود. این نکته و اصل را این روزها دکتر عراقچی بطور روشن و شفاف در مصاحبه اخیرش با نشریه دیپلمات گفته است. سیاست آن روز نظام مقاومت، و سیاست امروز مذاکره است. مجری سیاست مقاومت احمدی نژاد بود و جلیلی، مجری سیاست مذاکره روحانی و ظریف. البته نظام در اتخاذ سیاست، حرفه ای عمل می کند و ممکن است گاهی از اتمسفر عمومی و آستانه تحمل مردم تاثیر بپذیرد. بنابراین احمدی نژاد موجب تحریم ها نشد بلکه تحریم توسط نظام قابل پیش بینی بود و نظام هزینه آن را محاسبه کرده بود.

اتفاقا من با کوبیدن کور و سیاست بازانه نسبت به احمدی نژاد چه در زمانی که فرمان در دستشان بود و و چه امروز، مخالفم. من احمدی نژاد را سیاه و سفید نمی بینم و مثل بسیاری که اکنون بر بال امواج سوارند، از «گزاردن تبر بر دوش او» گریزانم و از این کار فرصت طلبانه و موجی اجتناب می کنم! انتقاد اصلی من به احمدی نژاد هم در گذشته و هم اکنون، به کارکردش در حوزه مدیریت و اداره کشور مربوط بود. او فاقد جامع نگری، انضباط فکری و فاقد قطب نما بود. او خیلی زود در دام سیاست ماکیاولی گرفتار شد و با مدیریت محفلی و حلقه ای و عزل و نصب های سو دار و ناصواب، کشور را به پرتگاه رساند. من در همان سال ها با یادداشت هایی با عنوان «تدبیر در مغاک»، «مدیریت به سبک ایرانی»، «داستان انسان ها و گاوها» و «مجلس ترحیمی بگذارید برای مرگ حقیقت» و بسیاری از دیگر یادداشت ها، توصیفاتی از آن زمان داده ام. به علاوه نگاهی به برخی کارهای احمدی نژاد از جمله در انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی، دانشگاه علوم پزشکی ایران، برخورد نادقیق و محاسبه نشده با دانشگاه آزاد اسلامی از دیگر مواردی است که من بدان ها پرداختم و معتقدم بسیاری از همین شیوه ها باعث شد که او کم کم از اوج فاصله بگیرد و به افول برسد. در یک جمله از منظر من احمدی نژاد بد عمل کرد و این مستقل از موضوع تحریم است.

برگردیم به بحث پیشین و انحلال و سازمان مدیریت و برنامه ریزی. نگاه شما به کارنامه روحانی در باب سازمان مدیریت و برنامه ریزی چیست؟
مایلم یک پاسخ کلی به شما بدهم. حق این است که بگویم روحانی بر امواج انتقادات فزاینده بر احمدی نژاد سوار شد و من این دولت را دولت حداقلی توسعه و تدبیر می دانم که لاجرم باید می آمد تا دوران گذار از احمدی نژاد مدیریت شود. هر کس دیگری هم که می آمد باید با وعده عبور از احمدی نژاد می آمد تا مقبول مردم شود. انتقاد من به احمدی نژاد این بود که تدبیر را به مغاک افکنده است، اما دولت روحانی را هم دولت آرمانی تدبیر نمی دانم.

به باور من در پایان دوره روحانی ما به 1384 بازخواهیم گشت. 1384 از جهاتی سال خوشی است اما سال آرزو و امید ما هم نیست. اگر ممیزی شما سخت نباشد و مخاطبان شما حال و حوصله تحلیلی داشته باشند می گویم که دولت روحانی دولتی است که از شکاف نظام و توده یا نظام و نخبگان، بهره گرفته و زندگی می کند! دیدمان و ویژن من در چارچوب نام گذاری های موجود، قابل چیدمان نیست.

من به حاکمیت جریان سوم متمایلم. به باور من ایران امروز شدیدا به جریان سوم نیازمند است. اکنون عقربه ساعت قوه مجریه ما در 1384 قرار گرفته است. این اجبار شرایط است و گریز ناپذیر. احمدی نژاد اگر به آنچه که در باب اصلاح مدیریت و ساختارها گفته بود، پای بند می ماند و می خواست و می توانست، شاید امکان داشت که 84 را به 94 برساند اما کاری کرد که دولت یازدهم خود را برای رسیدن به 1384 هم درمانده اعلام می کند! برای عبور از 1384 در سپهر سیاست و مدیریت ایران باید طرح نویی در انداخت.

به علاوه به باور من نظام جمهوری اسلامی ایران هم برای مانایی، به جریان سوم نیاز دارد. جریانی که به خویشتن انقلاب اسلامی 1357 رجوع کند و به منشور نوفل لوشاتو پای بند و مومن باشد و در عین حال، وابستگی مشعوفانه و قبیله ای به نام های بی مسما و جریان های بادکنکی چپ و یا راست متعارف هم نداشته باشد.

چه چیزی شما را به جریان سوم متقاعد کرده است؟
- نظام مدیریت حلقه ای و انتصابات قبیله ای و باندی مخرب در طی سال های گذشته و اخیر
- کارکردهای مدیران در نظام پیش گفته و نظام موجود
- جریان رو به تزاید فساد و فاصله بسیار با آرمان های مصرح در بیانیه های بنیانگذار نظام و روح مطالبات مردم در انقلاب اسلامی 1357
- بحران ناکارآمدی
- بحران های اندیشه ای و اجتماعی
- حضور کم فروغ اندیشمندان، متخصصان و فن سالاران صالح در نظام اجرایی و مدیریتی کشور
- اداره گران کشور
- فقدان نظام رصد و پایش کشور

رویکرد شما در کتاب «انحلال نظام تدبیر»، آرمان خواهانه و اصلاح طلبانه است. آیا به نظر شما انتشار این آثار تاثیری هم در اصلاح روندها دارد؟
سوگمندانه می گویم که خیر! متاسفانه آرمان خواهان چندان کامیاب نیستند و آرمان خواهی نیز همین طور. سخت تر انتظار اشاعه و تحمل این نگرش در ساختارهای متصلب قبیله ای و بوروکراتیک اداری موجود است. آرمان خواهی به غلط یا درست در برابر واقع گرایی قرار گرفته است و خیلی زود ضربه فنی می شود. دولت فعلی نیز بیش تر به واقع گرایان متمایل است تا آرمان خواهان!

اندوه بار است که ما سطح سازمان های اداری بالقوه فرا نگر را هم به حد یک سازمان ثبت احوالی یا یک سلسله مراتب نظامی و پادگانی تقلیل داده ایم و اندیشه ورزی آرمان خواهانه با اتهام مقابله با نظم موجود، به سرعت به کناری افکنده می شود. در این شرایط، خیلی به ارزشمندی این رویکردهای آرمانی در اصلاح روندها باورمند نیستم. به نظرم این نیز یکی از ویژگی های مذمومی است که ما را ناکارآمد کرده است و موجب می شود کشور ما چندان به جلو نرود!

باور کلی من این است که نویسندگان و پژوهشگران آرمان خواه اگر به جریان های پرفشار متصل نباشند، ره به جایی نمی برند. کلی تر هم اینکه زوال و بقای دولت ها و حکومت ها نیز در ایام معاصر با مبارزات آرمان خواهانه نسبت وثیقی ندارد. تنها حسن این نگرش ها، تاثیرات بلندمدت در اذهان آدم ها و سپهر شخصی اندیشمندان و تحلیل گران است و این مستقل از تاثیر در روند موجود و ساختارهای پهن پیکر ناکارآی موجود است!

قضاوت اکنون شما در باره نقش و کارکرد سازمان مدیریت و برنامه ریزی چیست؟
نگاهی به آنچه گذشت نشان می دهد که ایجاد سازمانی برای مدیریت و برنامه ریزی کشور به الزاماتی نیاز دارد که به نظرم آن الزامات فراهم نیست. این سازمان شاید در یک وضعیت آرمانی و بالقوه بتواند یک سازمان فرا نگر باشد و مسئول رصد مسیر و ساختارها باشد: رصدگر توسعه ایران! در چنین نقشی، سازمان مدیریت و برنامه ریزی می تواند البته نهادی ما بین دولت و نظام باشد. همچنین به مرکزی از تجمع نخبگان هوشمند فراکاو و آینده نگر تبدیل شود.

اما این نگاه آرمانی و به نظرم به دلایلی که در این مقال نمی گنجد حداکثری و غیر ممکن است. شاید بهتر آن باشد که فتیله آرمان و قله را موقتا پایین بکشیم و فقط به یک نگاه حداقلی اکتفا کنیم. اینجا عرصه، عرصه جدال آرمان های دشوار آینده نگرانه و و واقعیت پیش رو است که به نظرم مثل همیشه واقعیت خود را بر فضای آرمانی تحمیل می‌کند!

واقعیت این را تحمیل می کند: ما به سازمانی برای توزیع پول و بودجه حاصل از نفت و دیگر درآمدها نیاز داریم. سازمان برنامه و بودجه باید این را کتابت کند و جمع و تفریق آن را به رئیس جمهور ارائه کند. برای توزیع این بودجه هم مدل کارآمدی جز «وضع موجود» و «آنچه که پیش می آید» نداریم. آنچه که به عنوان تسهیم بودجه برای طرح ها و بخش های مختلف حاصل می شود، تابعی تجمعی است از: اولویت های رئیس دولت + فشار دستگاه ها و نهادهای پرفشار + نیازهای منطقه ای و محلی مردم و نمایندگان مجلس + چانه زنی های سطوح و ارکان متنوع + درخواست های دستگاه های اجرایی.

بنابراین سازمان بودجه می تواند یک بودجه ای در چارچوب وضع جاری کتابت کند و آن را به رئیس دولت و مجلس تقدیم کند. در باب برنامه هم به نظرم اساسا کارآمدی آکادمیک برنامه در وضع جاری به شدت زیر سئوال است و فقدان آن هم لطمه ای به کشور نمی زند. در فرصتی خاص به شما نشان خواهم داد که برنامه ها در ایران کارکرد ویترینی دارند و شرایط ما با تدوین برنامه های پنج ساله سازگار نیست مگر اینکه برنامه های یکساله ای تدوین کنیم که می تواند همان بودجه سالانه باشد!

بنا بر آنچه که گفته شد، لاجرم باید با تلخی باور کرد که باید از اتوپیا، آرمان، آرزو و رویاها فاصله بگیریم و به واقعیت تمکین کنیم! واقعیت عریان این است که در طی همه این سال ها، بودجه کتابت کردیم و برنامه هفت ساله و پنج ساله نوشتیم اما همچنان اندر خم یک کوچه ایم، و این نه به واسطه سازمان برنامه و بودجه بلکه به واسطه سپهر کلان و ساختارهاست.

به اقتضای واقعیات پیش چشم، شاید تقلیل نقش سازمان برنامه و بودجه به ابزار برنامه و بودجه دولت یا تبدیل آن به نهاد پایشگر حرکت دولت بتواند نسخه خوبی باشد آن هم به شرطها و شروط ها! اما قاعدتا نمی توان از این سازمان ذیل رئیس دولت، انتظار تسلط یا حتی نظارت بر دیگر اجزا و قوای مهم از جمله قوای قضایی، نظامی، انتظامی، امنیتی، دیپلماسی، صدا و سیما و ... را داشت. حتی شاید واقع گرایی تمام این باشد که نقش و کارکرد این سازمان به کتابت بودجه با روند متعارف تقلیل یابد و عملا از پایش گری فرا نگرانه نیز دست بر دارد!

سازمانی که احمدی نژاد منحل کرد

"انحلال نظام تدبیر" عنوان کتابی است که به تازگی توسط نشر روزنه و به اهتمام دکتر فتح اله آقاسی زاده منتشر شده است. این کتاب به طور اختصاصی به پرونده انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی در دوره دولت نهم پرداخته است و ابعاد و زوایایی از موضوع را بررسی و پیش چشم پژوهندگان حوزه مدیریت و برنامه ریزی نهاده است. به بهانه انتشار این کتاب و نیز همزمانی با فعالیت های برنامه ششم توسعه کشور، فرارو گفتگویی با دکتر آقاسی زاده انجام داده که در ادامه می خوانید.

آقای دکتر! عصاره یافته هایتان در پرونده انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی که در کتاب "انحلال نظام تدبیر" بدان پرداخته اید، چیست؟
سازمان برنامه و بودجه در ایران قدمتی طولانی دارد. اولین برنامه پنج ساله توسعه کشور بعد از انقلاب برای دوره زمانی 1368 تا 1372 تعریف و تدوین شد و از آن پس، در دوره های مشابه برنامه های دیگر تهیه و تصویب شد:

- برنامه اول توسعه 1368 تا 1372
- برنامه دوم توسعه 1374 تا 1378
- برنامه سوم توسعه 1379 تا 1383
- برنامه چهارم توسعه 1384 تا 1388
- برنامه پنجم توسعه 1390 تا 1394

این روند برنامه ریزی در واقع استمرار روند متعارف برنامه ریزی پیش از انقلاب بود که با وقفه ای آغاز شده بود. قبل از انقلاب نیز پنج برنامه تهیه و اجرا شده بود:

- برنامه هفت ساله اول 1327 تا 1334
- برنامه هفت ساله دوم 1334 تا 1341
- برنامه سوم 1341 تا 1346
- برنامه چهارم عمرانی 1347 تا 1351
- برنامه پنجم عمرانی 1352 تا 1356
- برنامه ششم  هم برای دوره زمانی 1357 تا 1361 مدنظر قرار گرفته بود که با وقوع انقلاب اسلامی به آغاز و فرجام نرسید.

این سابقه نشان می دهد که سازمان برنامه و بودجه یکی از پایه‌های نظام رشد و توسعه ایران در طی این سال ها بوده است. صرفنظر از کارکردها و دستاوردهای 67 سال برنامه ریزی در ایران، برنامه و بودجه غالبا سوژه بحث انگیز و داغی بوده است. دوره ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد هم از منظری یک دوره ویژه و یگانه است، چرا که ایشان چنین بیان می کردند و می گفتند که مایلند ریل برنامه ریزی متعارف کشور را تغییر دهند.

من عضوی از خانواده برنامه و بودجه کشور هستم که تغییرات در این سازمان در دوره احمدی نژاد برایم جالب و قابل تعقیب بود. حضورم در بهارستان و رسش تدریجی ما در فضای برنامه و بودجه، مرا به بررسی پرونده انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی توانا و ترغیب می کرد. نتیجه این بررسی، کتاب "انحلال نظام تدبیر" است. حاصل اهم یافته هایم در این پرونده، چند گزاره جدی و قابل تامل است:

1. احمدی نژاد به اتکای سوابق و تجاربش مایل بود این سازمان، در زمان ریاست جمهوری اش کوچک و کوچک تر شود. بنظر می رسد احمدی نژاد این سازمان را مخل توسعه کشور می دانست.

2. احمدی نژاد شخصا خود را واجد نگرش های لازم برای سکانداری برنامه و بودجه می دانست و ضرورتی نمی دید سازمان مستقلی برای برنامه و بودجه وجود داشته باشد یا حداقل برای احمدی نژاد برنامه و بودجه ای مستقل بنویسد.

3. از منظر احمدی نژاد و به اتکای قانون اساسی، اختیار برنامه و بودجه در دستان رئیس جمهور بوده و سازمان برنامه و بودجه موظف به اجرای مدل رئیس جمهور است.

4. احمدی نژاد برای اجرای مقاصدش، ترجیح داد سازمان را به معاونت تبدیل کند و سطح و هدف آنرا از راهبری توسعه به کارگزاری توسعه منطبق بر دیدگاه رئیس دولت تغییر و تقلیل دهد.

5. احمدی نژاد سازمان را مخل اهدافش تلقی می کرد و کارگزاران آن سازمان را مومن به مدلش تشخیص نمی داد یا بدانها اعتماد نداشت. برای همین ترجیح داد در پناه یک فضاسازی ارزشی و ایدئولوژیک، به تخریب سازمان یا تقلیل ارزش آن بپردازد و معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی را جایگزین آن نماید.

از منظر جنابعالی، اقدام احمدی نژاد گامی به پیش بود یا یک عقب گرد محسوب می شود؟
من در کتابم به تفصیل به این موضوع پرداخته ام. احمدی نژاد مطابق قانون اساسی برای هرگونه تغییر در نظام اجرایی تحت فرمانش، مختار بود. به علاوه سازمان مدیریت و برنامه ریزی هم سازمانی آسمانی نبود که تغییرش برای کشور خط قرمز باشد. من به ذات تصمیم یک رئیس جمهور در انحلال یا تغییر یک ساختار تشکیلاتی که اختیارش با ایشان است، ایراد و انتقادی ندارم. از منظر من که درکتاب بدان پرداخته ام، مدل احمدی نژاد رازآلود، فاقد صداقت و واجد دو انتقاد بزرگ بوده است:

اول اینکه ایشان و همراهانش با سوار شدن بر امواج انقلابی گری، مدل شان را اجرا کردند که بنظرم این از منظری آرمانی، صادقانه نبود. طرح اتهاماتی چون سازمان غیرانقلابی یا آمریکایی منصفانه هم نبود. احمدی نژاد خیلی ساده می توانست انحلال این سازمان را اعلام کند و ضرورتی برای آن ادبیات سازی ها نبود. او به واسطه فضای موید آن سال ها و پشتیبانی های مستحکم غیر قابل خدشه، می توانست خیلی ساده و رو راست بگوید من خودم مایلم حوزه برنامه و بودجه را راهبری و مدیریت کنم.

انتقاد دوم اینکه احمدی نژاد در ساختن بنای جایگزین، هیچ اهتمامی مصروف نکرد و عملا با گماردن چهره فاقد پارادایم روشنی چون ابراهیم عزیزی، اندازه و محتوای معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی را به کمترین حد ممکن در ساختار اداری ایران تقلیل داد. حق این بود که از تغییر سازمان یا انحلال آن، اتاق فکر و اندیشه ای حداقل در قوه مجریه شکل گیرد اما قطعا احمدی نژاد برای این کار هیچ قدمی نگرفت و این در حالی بود که او ادعای تشکیل اتاق فکر و اندیشه را داشت.

اقدام احمدی نژاد اگر عالمانه و هوشمندانه مدیریت میشد و اگر او خود به آرمان هایش مومن می بود و آرمان ها را به عنوان ابزار و  پوسته تبلیغاتی اقداماتش بکار نمی بست، می توانست اقدام مبارکی باشد اما آنچه که او انجام داد، برای او نان داشت اما برای ایران آب نداشت! از احمدی نژاد با آن همه شعار و داعیه مدیریت جهانی و اخلاق و مهدویت، آن رفتار پسندیده نبود. به علاوه احمدی نژاد آرمان ها را هم لگد کوب کرده بود. حاصل کار احمدی نژاد اکنون خود را نشان داده است. سازمان مدیریت و برنامه ریزی فعلی برای قرار گرفتن در مدل مطلوب، به سال ها ممارست نیاز خواهد داشت و برای رسیدن به وضع حداقلی به ده ها اصلاح بنیادی نیاز خواهد داشت.

جناب آقاسی زاده! با برآمدن دولت تدبیر و امید، شرایط سازمان چگونه است؟
راستش من از دولت تدبیر و امید، انتظاری بیش از آنچه که تاکنون رخ داده است نداشته و ندارم. در نگاه من دولت روحانی یک دولت حداقلی برای حرکت به سمت تعالی و توسعه است. شاید بهتر باشد نگاهم را همسو با نگاه دکتر رنانی عزیز بدانم. رنانی باورش این است که دولت روحانی، توانایی اینكه كشور را از بحران خارج كند، ندارد.

من البته دولت روحانی را دولت اضطراری می دانم. دولتی که به اجبار شرایط، باید بعد از دوره احمدی نژاد شکل می گرفت تا مدل احمدی نژاد مختومه اعلام شود. دولتی که باید می آمد تا نظام امکانی برای بازسازی بیابد چرا که دیگر امکان استمرار آن مدل وجود نداشت. به علاوه بنظر من مدل احمدی نژادی فقط از احمدی نژاد ساخته بود و هیج دولتی حتی اگر سعید جلیلی و حداد عادل هم در دور یازدهم می آمدند، امکان اجرا و استمرار آن مدل، دیگر وجود نداشت.

روحانی از منظری خیلی خوش شانس بود که توانست سکاندار کشور بعد از احمدی نژاد باشد. برای اینکه دیگر همه به نمره 10 هم راضی بودیم و نمره 20 در مخیله ما هم نبوده و نیست. امروز دیگر کسی توقع نمره 20 از روحانی ندارد. قبولی با تک ماده هم پذیرفتنی است! با چنین نگرشی من جایگاه سازمان مدیریت و برنامه ریزی در دوره روحانی را نیز جایگاهی حداقلی می دانم. آنچه که از آغاز دوره روحانی تاکنون بر این سازمان گذشت نیز همین را نشان می دهد. این البته نگاه من آرمانگرا هست؛ اما اگر گروهی با نگرش و عینک واقع گرایانه بنگرند، احتمالا وضعیت موجود را نسبت به دوره احمدی نژاد، خوب توصیف خواهند کرد.

از طرفی یک نکته را هم باید در نظر داشت و آن اینکه سازمان برنامه در دوران هشت ساله احمدی نژاد از توان بالقوه اش فاصله گرفت و روند تهی شدن جریان اندیشه و تفکر در آن به سمت نزولی حرکت  کرده است. برای همین اکنون سازمان مدیریت و برنامه ریزی از حیث توانمندی اندیشه ای و نگاه توسعه ای در تراز بالایی قرار ندارد و گواه این وصف اینکه غالب مدیران میانی و در مواردی خاص، معاونین سازمان با نگاه مدیریت عملیاتی و اداری و با کارکرد و ستاده های مکانیکال، تعریف و چینش شده اند. شاید بتوان امیدوار بود در سال های آتی سازمان به نقطه مناسب تری برسد که البته این تابع دیدگاه و شخصیت رئیس جمهوری است که سازمان ذیل ایشان، قرار می گیرد. اگر این دوره گذار به خوبی طی شود، همچنین رئیس جمهور بعدی بخواهد و بتواند، شاید بتوان به یک سازمان ارگانیک فکر کرد!

در یادداشت هایی که از شما منتشر شده و همین طور در مقدمه کتاب انحلال نظام تدبیر، شما از منظر آرمانی تحلیل کرده اید و اینجا نیز بر نگاه آرمانی خود تاکید دارید. در نگاه آرمان گرایانه شما، نقطه حداکثری سازمان برنامه کجاست؟
من این روزها در میانه آرمان و واقعیت معلقم! ستاده و مدیریت دولت دهم و یازدهم، و فهم سپهر سیاست و مدیریت ایران، مرا در نگاه به آرمان ها مردد کرده است! آرمانگرایی حکم می کند که سازمان برنامه و بودجه، سازمانی برای برنامه و بودجه منطبق بر برنامه باشد، اما واقعیت این است که کشور ما به گریز از برنامه و بودجه منطبق بر برنامه، تمایل بسیار دارد. آرمانگرایی حکم می کند که قطار بودجه ما هر سال فربه و فربه تر نشود، اما واقعیت چیز دیگری را تحمیل میکند. هر سال متقاضیان بیشمار و گاه متنفذی داریم که مایلند بر قطار بودجه سوار شوند و کوپه و واگنی را تملک کنند.

آرمانگرایی این است که برنامه توسعه کشور اگر مورد اجماع همه ارکان نظام است، تابع دولت ها نباشد اما واقعیت این است که دولت ها به اتکای رای شان از مردم، نگرش ها و دیدگاه خویش را مبنای عمل خود و کارگزارانش قرار می دهند. واقعیت تلخ اینکه گاه تغییر دولت ها در کشور ما آن اندازه متفاوت از قبل است که برخی حتی از واژه کودتا هم استفاده کرده اند. این وضع را در نوع نگاه به برنامه چهارم دقیقا تجربه کرده ایم.

متاسفانه هر چه بیشتر جلو می رویم روند افول آرمان ها شتاب می گیرد و واقع گرایی، آرمان ها را به مغاک می افکند. بنظر من نگاه آرمانگرایانه کم فشار افراد ایده آلیست و آرمان گرا، در تصادف و مواجهه با نگاه واقع گرایانه پرفشار قدرت مسلط در سیستم اداری، عملا در هم می شکند و شکست می خورد. آرمان گرایان هم با برچسب ناهمسو به کناری افکنده می شوند. بنظر من مرگ سازمان برنامه یا فراز و فرودهای بنیان برافکنش در طول زمان قبل و بعد از انقلاب، هم ناشی از آرمانگرایی مومنان به برنامه و بودجه است! من در مطلبی با عنوان "مصائب یک سازمان سرگردان" مفصل از این مصیبت مایوس کننده نوشته ام. این پارادوکسی لاینحل است که سازمانی ذیل رئیس دولت، مسئول توسعه کشور است!

سازمان برنامه ای ها عموما اینگونه می اندیشند و این آرمان شان است؛ اما واقعیت چیز دیگری را تحمیل کرده است. واقعیت هایی که گاه منجر به اصطحکاک این سازمان با دولت یا نظام  شده است. تغییر تقویم شمسی به شاهنشاهی قبل از انقلاب و داستان مترو و نیشکر خوزستان بعد از انقلاب دو مصداق این پارادوکس تضاد ساز  است.

من فکر می کنم اساسا آرمانگرایی در ساختار اداری چالش برانگیز است آنهم برای سازمانی که تصور کند مسئول توسعه کشور و راهبر حرکت اقتصادی اجتماعی کشور است. تجربه نشان داده است دولت ها و نظام، تمایل ندارند سازمان بوروکراتیک تحت فرمان شان که مملو از فن سالاران و متخصصان تک بعدی هستند، به آرمان ها ممزوج شود؛ بلکه آنها انتظار دارند کارشناسان و مدیران، فن سالارانه و واقع گرایانه در جهت آرمان های مصوب و تعریف شده شاهنشاه (قبل از انقلاب) یا رئیس دولت (بعد از انقلاب)، حرکت کنند و از اجتهاد در آرمان ها و اهداف به شدت دوری گزینند. راز برخورد شاه و احمدی نژاد با سازمان برنامه نیز همین بود.

جمع بندی اکنون من این است که در فضای موجود و در چارچوب و مختصات سیاسی و اداری اکنون ما، سازمان برنامه و بودجه نمی تواند به آرمان های مستقل فکر کند. حداکثر کارکرد کنونی این سازمان می تواند رد و بدل کردن موافقتنامه ها و جمع و تلفیق بودجه ها در چارچوب وضع جاری باشد. شاید برنامه در حد ویترین هم بتواند در شرح وظایف کارهایش قرار داده شود.

نگاه و نظر شما در باره برنامه های پنج ساله چیست؟
اتفاقا پرسش جالبی است که با جملات قبلی ام مرتبط است. من فکر می کنم گاهی لازم است در مورد آرمان هایمان بیشتر اندیشه کنیم. آرمان های نامناسب، منابع را با بازده اندک مواجه می کند.

گاهی آرمان های ما خیلی معتبر نیستند و نیازمند بازسازی اند. عدم تعریف امروزی از آرمان ها و عدم نوسازی شان موجب می شود آنها در برابر واقعیت ها کم دوام باشند. به عنوان مثال ما در سازمان برنامه و بودجه بر مقدس بودن برنامه ها تاکید می کنیم و این آرمان را مکرر زمزمه می کنیم؛ اما واقعیت این است که این تقدس دیگر قابل باور نیست. در واقع عدم تغییر در فرمت و محتوای برنامه ها، کم کم موجب شده است اعتقاد به برنامه ها کمرنگ شود و امروز در حد یک مناسک یا یک آیین اداری تقلیل یابد.

واقعیت این است که برنامه ریزی یک آرمان درست و حقیقی است اما این آرمان باید نوسازی شود و با مختصات جدیدی تعریف شود. استمرار مدل متعارف برنامه و برنامه ریزی دیگر روا نیست. در اتمسفری که در آن قرار گرفته ایم، از برنامه ریزی متمرکز پنج ساله حکم محور، نمی توان دفاع کرد. ما امکان برنامه ریزی پنج ساله را  نداریم. در اتمسفر همیشه متغیر سیاسی و اقتصادی ما و نوع نگاه ما به دنیا و نگاه دنیا به ما، همینطور ساختار چند بخشی و چند پاره چون نظام-دولت، دولت-مجلس، دولت-مردم، چندان نمی توان به طراحی برنامه های یکپارچه و منسجم در اتمسفر سیال و متحول، امیدوار بود. البته این را هم بگویم که گاه برای ما روشن نیست که ما از برنامه دقیقا چه می خواهیم و چه نمی خواهیم. من معتقدم برنامه ریزی کنونی و برنامه هایی که با فرمت و محتوای متعارف بدان مشغولیم، باید مختومه و منسوخ شوند.

برنامه ریزی و برنامه ها در ایران کارکرد ویترینی و تزیینی پیدا کرده اند. همین موجب شده است اقدامات یک شبه برنامه ای اتفاق افتد که برنامه ها را خنثی می کند، اقداماتی که گاه ناشی از برنامه ریزی جامع است. ابربرنامه هایی چون برنامه های جامع مسکن یا مدیریت حمل و نقل یا هدفمندی که در طول زمان ساخته و تصویب می شوند، برنامه های مصوب را ضربه فنی می کنند. این نکته در قبل از انقلاب نیز مصداق داشت. اصلاحات ارضی به یکباره رخ نشان داد و برنامه را بلعید!

به همه اینها این پرسش ها را هم اضافه کنیم که آیا اگر برنامه نمی داشتیم این اندازه توفیق حاصل نمی شد؟ برنامه برای این ساخته می شود که چالش های آینده را پیش بینی و مدیریت کند. اگر برنامه های ما کارآمد بود چرا نتوانسته ایم بیکاری و اشتغال را مدیریت کنیم؟ چرا نتوانسته ایم در باب جمعیت و کهنسالی یا جوانی جمعیت، درست تدبیر کنیم؟ این چگونه برنامه ای است که از حل معضلات آموزش و پرورش و آموزش عالی ناتوان است؟

برنامه های ما به مجموعه ای از احکام تقنینی یا تاکیدی فروکاسته شده است که اگر هم نمی بودند با قوانینی معمولی و در چارچوب وظایف جاری دستگاه ها البته با تعریف و تفسیر موسع از وظایف، قابل تحقق بوده اند. گاهی هم البته احکام برنامه خود به ابزاری برای ایجاد تشکیلات و وظائف زائد، همین طور رانت های بودجه ای ناصواب منجر شده است و دستگاه ها به توسعه چتر تشکیلاتی خود پرداخته اند و این مستقل از کارآمدی آنها بوده است. در باب ضرورت نوسازی برنامه ریزی از باب محتوا و ساختار می توان بیشتر سخن گفت. بن مایه دیدگاه من این است که باید برنامه ای برای برنامه هایمان داشته باشیم. مفروض گرفتن نظام فعلی برنامه موجب شده انحرافات عمیق جدیدی شکل بگیرد.

اجازه بدهید تجربه برنامه پنجم و ششم را مثال بزنم. من در برنامه پنجم دبیر برنامه در بخش کشاورزی بودم. یادم هست که همه تاکید متولیان برنامه این بود که مطابق نظر رئیس جمهور وقت، برنامه مساله محور شود و چند مشکل ویژه از مشکلات کشور احصاء، هدف گذاری و حل شود. به عبارتی تمایل بر این بوده که برنامه مشکل محور تعریف شود و از گسترده شدن برنامه اجتناب شود. تعبیر این بود که برنامه جامع نمی خواهیم. اما واقعیت این است که علیرغم تمایل همه دبیران برنامه، و معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی، این آرزو هیچ گاه محقق نشد و برنامه تحت تمایل شدید دستگاه ها و در اتمسفری که می شناسیم، تبدیل به کشکول جامع دستگاه ها شد. این نقیصه بدان سبب بود که برنامه را حکم محور ساخته ایم. احکامی که عملا با گنجانده شدن در برنامه، عموما برای دریافت بودجه و تشکیلات دستگاه های اجرایی و نهادها و اشخاص به کار گرفته می شوند و در نهایت با گنجاندن هر حکمی در برنامه عوایدی غیر ضروری برای دستگاه ها ساخته می شود.

در برنامه ششم نیز مشابه این اتفاق از زاویه و با مدلی دیگر، در حال شکل گیری است. در کنار «برنامه بخشی» که همه حوزه ها و دستگاه ها در قالب شوراهای برنامه ریزی و به صورت متعارف و مشابه برنامه های قبلی، بدان مشغول می شوند، ترمینولوژی جدیدی تحت عنوان موضوعات خاص تعریف شده که بیم آن می رود عملا برنامه را به انحراف بکشاند. احتمالا آنقدر عناوین این موضوعات خاص وسعت خواهد یافت که خودش تبدیل به یک برنامه جامع یا ضد برنامه خواهد شد.

آقای دکتر! آیا در کتاب تان به این پرسش پرداخته اید که چرا علیرغم همه توانمندی های بالقوه  و تلاش های بسیار، مدیریت و برنامه ریزی ما چندان کارآمد نبوده و نیست؟
من در کتاب "انحلال نظام تدبیر" در مورد علل به نتیجه نرسیدن تلاش های سازمان مدیریت و برنامه ریزی سخن گفته ام. به نظر من کارآمدی سازمان مدیریت و برنامه ریزی، همین طور کارآمدی دولت و حکومت ما مستلزم طراحی منظومه ای منسجم از نظام تدبیر است. نظام تدبیر ما به شدت مخدوش و متزلزل است. این نکته ای است که بسیاری از اندیشمندان ما چون رنانی، ستاری فر، نیلی، مردوخی و مرحوم عظیمی به نوعی صریح بدان اشاره کرده بودند و این روزها نیز با نومیدی از آن سخن می گویند.

سازمان برنامه یک نماد و یک جزء از نظام تدبیر است اما برای نیل به یک حکومت مدبرانه و حکمرانی خوب، به الزاماتی نیاز است که یکی از آنها هم راستایی نظام و دولت است. همین طور هم راستایی مجلس و مردم با روح برنامه ای، ضروری است. متاسفم که بگویم نظام و دولت در ایران در مقاطعی هم راستا نبوده و نیستند. این عدم هم راستایی، مدیریت و برنامه ریزی را خنثی ساخته است. به علاوه مجلس و نظام برنامه نیز با هم، هم راستا نیستند. سوگوارانه باید گفت شرایطی پدید آمده است که انرژی ها تحلیل می رود و علیرغم اینکه چراغ اتاق های سازمان برنامه و دیگر دستگاه ها تا پاسی از شب روشن است، اتفاقات مثبت به سختی و صعوبت رخ می دهد. در یک کلمه ما باید فکری بحال افکار و ساختارهایمان بکنیم.

یکی از راه حل ها، ایجاد ساختارهای اندیشمند و متفکر برای پایش حرکت «کند و بطئی» توسعه کشور و اداره گران کشور است که سازمان برنامه و بودجه می تواند یکی از این ساختارها باشد.

مصاحبه وبگاه فرارو در تاریخ 1 دی ماه 1394

نامه فرهاد رهبر به احمدی نژاد درباره سازمان برنامه

روزنامه هم میهن در روز 16 خردادماه 1386 اقدام به انتشار نامه فرهاد رهبر، رئیس وقت سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به محمود احمدی نژاد رئیس جمهور، درباره تغییر ساختار سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور کرد. به نظر می رسد این نامه در 22 مهرماه 1385 نوشته شده باشد.

 

متن نامه:

برادر ارجمند جناب آقای دکتر احمدی نژاد
رئیس جمهور محترم جمهوری اسلامی ایران

با سلام و احترام؛

با پیروزی اصولگرایان در سنگرهای مختلف خدمت و تکمیل حلقه خدمتگزاری با انتخاب حضرتعالی، بارقه ای از امید در دل مردم شریف و شهیدپرور ایران ایجاد شد و بیش از پیش آنها را در کارآمدی نظام برای حل مشکلاتشان امیدوار کرد. اقدام هایی که در راستای توجه به خواسته های مردم به عمل آمد، باعث ایجاد روحیه شور و شوق و نشاط عمومی شد. تردیدی نیست این امر رمز پیروزی جمهوری اسلامی ایران در صحنه های مختلف بین المللی بوده و هست، به‌گونه ای که امروز به حول و قوه الهی و با پشتوانه حمایت های مردمی، جمهوری اسلامی ایران از موضع فعال، دشمنان خود را در عرصه سیاست خارجی به انفعال کشانده است.
انسجام بی سابقه در بین مسوولان کشور، پشتیبانی مقام معظم رهبری (دام ظله) و پشتوانه مردمی دولت نهم فرصتی را فراهم ساخت که این دولت با اتخاذ تصمیمات راهبردی به اصلاح و ساماندهی نظام تصمیم گیری کشور پرداخته و به ایجاد مدیریتی کارآمد در دستگاه ها و تقویت هماهنگی بین بخش ها همت گمارد.
اینجانب نیز به سهم خود و حسب انجام وظیفه شرعی و قانونی، تمام توان سازمان را به کار گرفتم تا از تصمیمات اقتصادی دولت حمایت کرده و در حد مقدورات به اجرایی شدن آنها کمک و ضمن اجرای دقیق دستورات حضرتعالی بسترهای لازم را برای انجام اصلاحات لازم منطبق بر فلسفه وجودی سازمان و استحکام تصمیمات راهبردی فراهم نمایم تا از فرصت به‌دست آمده، حداکثر بهره برداری صورت پذیرد و با کاهش آسیب پذیری ها ، کشور بتواند در شرایط حساس فعلی از تهدیدها و بحران های کوتاه‌مدت احتمالی عبور کند و انتظار دارم جنابعالی نیز سازمان را در این مهم پشتیبانی کنید.
همانطور که مستحضرید فلسفه وجودی این سازمان، هماهنگی، مدیریت و برنامه ریزی، بودجه بندی و نظارت است. در شرایط متحول محیطی و با عنایت به پیچیدگی و سرعت این تحولات، اداره کشور با هدف های بلند در سازماندهی رهبری جهان و در مواجهه با تهدیدات دشمنان، مستلزم آینده نگری و جامع نگری با نگاه سیستمی است و تلاش های بخشی در صورتی که همراه با هماهنگی، کنترل و نظارت نباشد نه‌تنها به هم افزایی نمی انجامد بلکه کوشش های بخشی را هم در بسیاری از موارد خنثی می کند. متاسفانه بسیاری از مشکلات باقی مانده از دولت های قبل، به دلیل ضعف سازمان مدیریت در انجام وظایف قانونی خود یا کم توجهی روسای وقت دولت ها در تقویت این سازمان بوده است.
جنابعالی با درک دقیق از این موضوع همواره به اهمیت نقش و جایگاه سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور در ایجاد انسجام و هماهنگی بین بخشی و بخشی – منطقه ای و نظارت بر عملکرد دستگاه های اجرایی تاکید کرده و مشوق و راهنمای اینجانب در تنظیم برنامه های اصلاح بنیادی و علمی با هدف افزایش کارآمدی نظام مدیریت و برنامه ریزی‌، بودجه ریزی بر مبنای عملیات و نظارت بر نحوه هزینه‌کرد اعتبارات، در سازمان بوده اید که با حمایت های حضرتعالی بخش قابل‌توجهی از این اصلاحات متکی بر مطالعات علمی، با آگاهی و شناخت کافی از گلوگاه ها، موانع و محدودیت های اجرایی کشور، انجام پذیرفته است و باعث افزایش سرعت و دقت در پیشرفت امور و جذب اعتبارات عمرانی نسبت به سال های قبل شده است. به‌زودی نیز سایر آثار این اقدامات آشکار خواهد شد.
اینجانب به دغدغه های شما برای سرعت بخشیدن به انجام امور واقفم. اما عوامل متعددی در کاهش کارایی و کندی روند اجرایی کشور موثر است که قصد ندارم در این مکتوب خاطر شما را مکدر کنم و در صورت لزوم ترجیح می دهم حضوری خدمت تان عرض کنم. جنابعالی نیز استحضار دارید که صرفا انتقال وظیفه از سازمانی به دستگاهی دیگر، نه تنها امکان اجرای دستورات خارج از ظرفیت اقتصاد ملی را میسر نخواهد کرد، بلکه تداوم این روند موجب ایجاد انتظارات بیش از حد در بدنه دولت خواهد شد.
همچنین مسئولان دستگاه های اجرایی به زعم خود برای انجام بهتر امور، با نگاهی بخشی، دست به اقدامات پراکنده ای می زنند که بروز این ناهماهنگی های بین بخشی، فقدان استراتژی دولت را در ذهن ناظران و کارشناسان دلسوز نظام تداعی می کند و باعث کاهش کارآمدی دولت، عدم همراهی نخبگان کشور و در نتیجه کند شدن روند خدمتگزاری به مردم می شود و این درست خلاف انتظار فعلی شما و اهداف اولیه از پیش تعیین شده است. بدیهی است ادامه این روند، نگرانی تبدیل آسیب های فعلی به بحران های احتمالی در درازمدت و حتی در میان مدت را تشدید خواهد کرد.
اقداماتی نظیر واگذاری مسئولیت هیات عالی گزینش به معاون محترم اجرایی، انتقال شورای عالی اشتغال به وزارت کار (به رغم اینکه خارج از وظایف و اختیارات قانونی آن دستگاه بوده و دستگاه مزبور فاقد تشکیلات کارشناسی لازم است)، واگذاری مسئولیت هماهنگی اجرای تبصره 13 قانون بودجه سال 1385 به مجموعه ای دیگر و ایجاد تشکیلات موازی در این راستا، ایجاد واحدی موازی با معاونت فنی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور با هدف مدیریت بر طرح های ویژه عمرانی، نمونه هایی از تصمیم گیری های شما در راستای انحلال تدریجی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور است.
اخیرا در راستای مسلوب الاختیار کردن سازمان مدیریت و برنامه ریزی تصمیمی فاقد مبانی کارشناسی و شتابزده (ادغام سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان ها در استانداری ها) اتخاذ و بیان کرده اید. اگرچه به عقیده جنابعالی گام اخیر، آغازی برای تحول جدی در سازمان است و در مذاکرات حضوری نیز بر واگذاری مسوولیت های اعتبارات ملی به دستگاه های اجرایی تاکید کرده و وظیفه سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور را صرفا نظارت پس از عملیات (که جزو وظایف دیوان محاسبات کشور محسوب می شود) می دانید، اما این امر در عمل به انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور می انجامد و باعث تشدید بخشی نگری، ناکارآمدی هزینه‌کرد اعتبارات و غلبه تمایلات سیاسی، فردی، قومی و منطقه ای بر نظر کارشناسی شده و نظارت قبل و حین عملیات اجرایی کشور را متوقف کرده و بستری مناسب برای افزایش احتمال مشکلات امنیتی در استان های مساله دار فراهم خواهد آورد که با منافع ملی در تضاد آشکار است.
همانطور که مستحضرید بر مبنای بند ج ماده 139 قانون برنامه چهارم، تغییر یا ادغام واحدهای استانی که به موجب قانون ایجاد شده است با تصویب مجلس شورای اسلامی امکان پذیر است. تصمیم مذکور موجب تضعیف این سازمان کلان نگر ملی خواهد شد و باب بحث و مجادله درخصوص موضوع را در رسانه ها و افکار عمومی ایجاد خواهد کرد که این امر در شرایط کنونی به نفع دولت نیست.
نظر به اینکه اساسا ایجاد تشکیلات موازی برای انجام وظایفی که قانون به دستگاه خاصی واگذار کرده باعث بروز دلسردی و یاس در مدیران نظام اجرایی کشور خواهد شد و این روش نه تنها منجر به ایجاد دولتی با ابعادی مناسب، کارآ، منعطف و موثر نخواهد شد بلکه به گسترش بوروکراسی اداری و پیچیده تر شدن آن می انجامد، لذا با عرض پوزش، از پذیرش پیشنهاد مسئولیتی که به موازی کاری می انجامد و به طور مبنایی مغایر با عقیده و نظر کارشناسی اینجانب است معذورم، از طرفی خدمت به دولت و ملت شریف جمهوری اسلامی ایران را یک توفیق الهی می دانم، لذا هرگز خود به استقبال از این سلب توفیق در مسئولیت فعلی نخواهم رفت.
در اثبات این مدعی به رغم وجود مشکلات متعدد، تا به حال تمام هم و تلاش خود را در جهت تقویت دولت و پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی به کار بسته ام، اما با کمال احترام به تصمیم جنابعالی، جسارت کرده به منظور ادای تکلیف ناچار به ارسال این مکتوب شدم تا عرض کنم ادامه این روند که به انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور می انجامد، به مصلحت نظام و دولت نمی دانم. از آنجا که به منظور جلوگیری از کاهش اقتدار دولت، تحقق فرمایشات رئیس دولت جمهوری اسلامی ایران را نیز امری واجب و ضروری می دانم، راه حل دیگری پیشنهاد دارم که حضوری عرض خواهم کرد.


فرهاد رهبر، معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان


رونوشت: دفتر مقام معظم رهبری

مسائل اقتصادی ایران و راهکارهای اساسی آن

مسائل اقتصادی ایران و راهکارهای اساسی آن، عنوان گزارش سخنرانی ها در جلساتی است که در مرکز پژوهش های مجلس در ابتدای دهه 1380 خورشیدی (1381 - 1383) برگزار شده است. در این جلسات 15 نفر از اقتصاددانان کشور به سخنرانی پرداخته اند. این افراد عبارتند از:

- حسین عظیمی - آذر 1381 - 24 صفحه
- فریبرز رئیس دانا - دی 1381 - 24 صفحه
- محمد طبیبیان - بهمن 1381 - 16 صفحه
- محمدمهدی بهکیش - مرداد 1382 - 16 صفحه
- مسعود درخشان مهر - 1382 - 42 صفحه
- موسی غنی نژاد - آذر 1382 - 14 صفحه
- ابراهیم رزاقی - دی 1382 - 14 صفحه
- حسن سبحانی - بهمن 1382 - 15 صفحه
- بهروز هادی زنوز - بهمن 1382 - 21 صفحه
- الیاس نادران - اردیبهشت 1383 - 17 صفحه
- محمد نهاوندیان اردیبهشت 1383 - 25 صفحه
- جمشید پژویان - اسفند 1382 - 14 صفحه
- محمدباقر نوبخت - اسفند 1382 - 21 صفحه
- مهدی تقوی - اردیبهشت 1383 - 14 صفحه
- علی صادقی تهرانی - خرداد 1383 - 15 صفحه

گزارش این سخنرانی ها - که در مجموع 292 صفحه بوده و حاصل پیاده سازی نوارهای جلسات سخنرانی است - بر روی وبگاه مرکز پژوهش های مجلس منتشر شده است.

لینک اول

لینک دوم

کدام یک خطرناک تر است؟ انحلال شتابزده یا احیای شتابزده سازمان مدیریت

علیرغم آنکه سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور در طول دوره حیات خود پیش و پس از انقلاب بارها دچار تغییر ساختار و نام شد و چندین بار طعم تجزیه و ترکیب با دیگر نهادهای مرتبط را چشید اما تغییر ساختار آن در دولت نهم و تفکیک آن به دو معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی و توسعه منابع انسانی به شدت در فضای سیاسی کشور به خصوص در فضای انتخاباتی سال‌های 88 و 92 چالش برانگیز شد، به گونه ای که سیاسیون و کارشناسان اقتصادی متمایل به آنها از این تفکیک به انحلال سیستم برنامه ریزی متمرکز کشور یاد کردند.

گرچه در این سال ها جسته و گریخته سخن از احیای سازمان یاد شده به گوش می رسید اما در روزها و هفته های اخیر به عنوان یکی از برنامه های کاندیدای پیروز انتخابات بار دیگر این بحث ها زنده شد. اما هنوز دولت جدید مستقر نشده و به مرحله اجرای برنامه های خود نرسیده و تنها با انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس دولت یازدهم، مجلس نهم با شتابزدگی یک فوریت طرح احیای سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور را تصویب کرد تا ترجیع بند انتقادات رئیس‌جمهور منتخب از رئیس جمهور مستقر بی پاسخ نمانده باشد.

ادامه نوشته

از برنامه چه می‌خواستیم، به چه رسیدیم؟

در آستانه چهلمین روز در گذشت دکتر حسین عظیمی رییس فقید مرکز آموزش و پژوهش سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور خبر گزاری دانشجویان ایران (ایسنا) متن گفت و گویی که ایشان در سال 1377 به مناسبت پنجاهمین سالگرد تصویب برنامه توسعه ایران با مجله ایران فردا انجام داده اند را در سه قسمت تقدیم علاقه مندان می کند.

پنجاه سال از زمان تصویب نخستین برنامه توسعه در ایران می گذرد. پس از ما کشورهای دیگر نیز گزینه اقتصاد برنامه دار را اختیار کردند. چنین به نظر می رسد که برای آنها روشن بود که از برنامه چه می خواهند. هند به ایجاد بنیان های خودکفا می اندیشید، چین تامین غذا و کار برای جمعیت انبوه و پایه ریزی صنعتی را مدنظر داشت، الجزایر راه رشد غیرسرمایه داری را پیش گرفت، کره‌ شمالی به تعبیه بنیان های اقتصاد مقاومت و درونگرا فکر می کرد و کره جنوبی رویای فتح بازارها را در ذهن داشت. به نظر شما ما به دنبال چه بودیم؟ در پس ذهن ما چه بود؟ ما از برنامه چه می خواستیم؟

ادامه نوشته

ادعای احمدی نژاد: انحلال سازمان مدیریت طرح شهید رجایی بود

روزنامه اعتماد ملی شماره 913 مورخ 17 اردیبهشت ماه 1388 صفحه اول و آخر (صفحه 24)

در حالی که سه نامزد انتخابات ریاست جمهوری احیای سازمان مدیریت و برنامه ریزی را جزو برنامه ها و شعارهای اصلی خود اعلام کرده اند، محمود احمدی نژاد ضمن توجیه انحلال سازمان، این بار پا را فراتر گذاشته و با اشاره به راه اندازی نهاد برنامه ریزی توسط آمریکایی ها مدعی شده است که نخستین بار شهید رجایی دستور انحلال سازمان برنامه و بودجه را به دلیل ماهیت غربی آن صادر کرده است. محمود احمدی نژاد که روز چهارشنبه در تداوم سفرهای استانی اش به قزوین سفر کرده بود، در جمع مردم این شهر گفت: «شهید رجایی با درک الهی و اسلامی دستور داد سازمان مدیریت را منحل و سازمانی براساس اندیشه دینی پایه گذاری کنند اما با شهادت ایشان این امر بر زمین ماند تا سال 1386 که با الهام از برنامه او، این سازمان دچار تحولات بنیادین شد.»

محمود احمدی نژاد در ادامه سخنرانی اش گفته است: «ما در کشور خود سازمانی به نام مدیریت و برنامه ریزی داشتیم که در سال 1328 توسط آمریکا در ایران تاسیس شد و بیش از 50 سال به کار خود ادامه داد...» رئیس دولت نهم گفته است «آفرین بر اندیشه شهید رجایی و درک الهی و اسلامی او که وقتی به ریاست جمهوری رسید دستور داد که این سازمان را منحل کنند و یک سازمان بر اساس اندیشه دینی و الهی پایه گذاری کنند.» محمود احمدی نژاد در حالی انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی را به شهید رجایی نسبت داده است که بسیاری از اعضای کابینه و مدیران ارشد سازمان برنامه و بودجه در دولت شهید رجایی این موضوع را تکذیب می‌کنند و می گویند شهید رجایی به هیچ عنوان مخالف سازمان برنامه و بودجه نبود و آنچه در زمان ریاست «موسی خیر» صورت گرفت، تعطیلی موقت سازمان برنامه و بودجه بود که براساس مصوبه شورای انقلاب برای تجدید ساختار و احیانا پاکسازی برخی افراد وابسته به رژیم پهلوی صورت گرفت.

ادامه نوشته

ناکارآمدی سازمان برنامه و بودجه به روایت شهید رجایی

محمود احمدی نژاد رییس جمهور اردیبهشت ماه سال جاری در جمع مردم قزوین با اشاره به تغییر ساختار سازمان مدیریت و برنامه ریزی گفته بود: انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی خواسته دولت شهید رجایی بود. در پی اعلام رئیس جمهوری منتقدان دولت نهم اظهارات وی را خلاف واقع دانسته و تصریح کردند که شهید رجایی هیچ انتقادی نسبت به سازمان برنامه و بودجه نداشته است. محمدرضا نعمت زاده معاون سابق وزیر نفت ماه های پایانی سال گذشته گفت و گوی تفصیلی با خبرگزاری فارس انجام داده است که هنوز منتشر نشده است. وی در این مصاحبه منتشر نشده به ذکر خاطره ای از شهید رجایی در مورد سازمان برنامه و بودجه سابق می پردازد و تصریح می کند: "یادم هست ایشان (شهید رجایی) یک جلسه فرمودند اگر کاری در سازمان برنامه بودجه دارید با نامه نوشتن و اینها به جایی نمی رسید." وی از قول شهید رجایی افزود: "نامه نوشتن فایده ندارد باید بروی آنجا بنشینی از این میز به آن میز همینطور درخواستت را بچرخانی." به گفته نعمت زاده، شهید رجایی می گفت: "برای یک کار، گاهی 4 تا 5 نوبت می رفتم سازمان برنامه و بودجه تک بودجه ای برای آموزش و پرورش بگیرم."

خبرگزاری فارس 13 خردادماه 1388

انحلال سازمان مدیریت غیرمنطقی بود

تعطیلی سازمان برنامه و بودجه با مخالفت و انتقادات برخی از صاحب‌نظران مواجه شد. آن زمان اما احمدی نژاد نگفت که این اقدام وی متاثر از اندیشه های شهید رجایی است. موسم دهمین دوره انتخابات که فرا ‌رسید، احمدی نژاد در قزوین اعلام کرد که آن فکر الهام گرفته از اندیشه های شهید رجایی بوده است. اما پای آمریکایی ها هم به این ماجرا کشیده شد، چه آنکه احمدی نژاد گفت: سازمان برنامه توسط آمریکایی ها در سال 1328 تاسیس شد و بالطبع چون توسط آمریکایی ها تاسیس می شود بنابراین در جهت پیشبرد اهداف آنان هم بوده است.

ادامه نوشته

راه کاهش وابستگی به نفت، از خود نفت می گذرد

فریدون برکشلی رئیس اسبق و 13 ساله امور اوپک ایران و رئیس گروه مطالعات انرژی وین، برکشلی که علاوه بر تجربه طولانی رصد و مطالعه تحولات جهانی انرژی در قامت یک مسئول نفتی، در دانشگاه علامه طباطبایی نیز صاحب کرسی است، معتقد است کاندیداهای ریاست جمهوری علیرغم اهمیت و اولویت اول نفت در اقتصاد ایران از نفت گریزانند و دید مبتنی بر نگرانی از نظریه نفرین منابع به آن می نگرند.
فریدون برکشلی تاکید کرد: مهمترین چالش و برنامه پیش روی هر نامزد ریاست جمهوری در ایران تدوین استراتژی و برنامه و نقشه راه برای صنعت نفت کشور است. وی افزود: تنها 3 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا به عنوان اولین اقدام ضد جمهوری اسلامی ایران قانون تحریم نفتی ایران را تصویب کرد که این مسئله نشان می دهد صنعت نفت ایران به عنوان مهمترین نقطه قوت و در عین حال مهمترین نقطه ضعف برای جمهوری اسلامی ایران تا چه حد مورد توجه آمریکایی ها در آن مقطع بود.

ادامه نوشته

منشا قدرت برنامه و بودجه، بودجه است نه برنامه

با انتخاب حسن روحانی به ‌عنوان رئیس دولت یازدهم، احیای سازمان مدیریت و برنامه ریزی در دستور کار دولت جدید قرار گرفته است و مجلس نیز پیش از استقرار دولت جدید یک فوریت طرح احیای این سازمان را در دستور کار خود قرار داده است.
در واقع علیرغم آنکه این سازمان در طول دوره حیات خود از 1327 به این سو بارها با تغییر ساختار و نام مواجه شده و مراحل گوناگونی را در ترکیب و تجزیه با دیگر سازمان ها گذارنده است، آخرین تغییر ساختار این سازمان از عنوان سازمان مدیریت و برنامه ریزی به معاونت برنامه ریزی رئیس جمهور و انتزاع معاونت منابع انسانی از آن در دولت اول محمود احمدی نژاد حساسیت زیادی برانگیخت و از این اقدام به انحلال نهاد برنامه ریزی کشور تعبیر شد.
صنعت نفت در اقتصاد ایران نقش قلب را دارد و نوع تعامل این صنعت با سازمان برنامه می تواند نقاط قوت و ضعف ساختار برنامه ریزی در ایران را به خوبی نمایان کند. در این باره با دکتر فریدون برکشلی رئیس اسبق امور اوپک در وزارت نفت به گفت و گو نشستیم. برکشلی سال ها وظایف معاونت اقتصادی وزارت نفت را که هیچگاه تشکیل نشد در تعامل با سازمان برنامه بر عهده داشته است.
او پیوستگی نهاد برنامه ریزی با بودجه را اصلی ترین مشکل ساختار برنامه ریزی در ایران می داند و معتقد است در صورت احیای سازمان مدیریت بخش بودجه باید از آن منتزع شده و به وزارت اقتصاد ملحق شود تا برنامه ریزی فارغ از روابط و تعاملات متکی بر بودجه انجام شود.
برکشلی همچنین درباره از دست رفتن فرصت های سرمایه گذاری نفتی ایران در آسیای میانه به دلیل عدم انباشت سرمایه ناشی از ساختار برنامه و بودجه سخن گفت و تاکید کرد فرصت های اقتصادی زیادی به همین دلیل از دست رفته اند.

وی در بخش نخست این گفت و گو درباره سیر تاریخی برنامه ریزی در ایران و مقایسه آن با هند سخن گفت و در بخش دوم مسیر اصلاح ساختار سازمان برنامه را از درون خود این سازمان معرفی کرد.

ادامه نوشته

سازمان مدیریت، سد پژوهش است

مصاحبه آقای رضا منصوری با بی بی سی در تاریخ 12 دی ماه 1384

پژوهش در ایران با مشکلات و موانع بسیاری رو به روست: بودجه پژوهشی کافی نیست و به جا هزینه نمی شود، شمار پژوهشگران محدود است، نخبگان با بی مهری مواجهند و آمار خروج نخبگان هر ساله رو به افزایش است. برای به دست آوردن تصویری روشن تر از وضعیت پژوهش در ایران با دکتر رضا منصوری عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف گفتگو کرده ایم که در دولت دوم محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق، معاون پژوهشی وزیر علوم بود.

ادامه نوشته

اختلاف سازمان برنامه و وزارت اقتصاد درباره بودجه

این مطلب بخشی از مصاحبه آقای طهماسب مظاهری با خبرگزاری فارس در تاریخ 18 اسفندماه 1392 است.

طهماسب مظاهری:

اما یک اختلاف دیدگاه با سازمان برنامه و بودجه داشتیم که از همان سال اول دولت دوم شروع شد. اولین بحثی که در این زمینه مطرح شد، در رابطه با بخشنامه بودجه بود که چالش وزارت اقتصاد با سازمان برنامه را رقم زد.
آقای ستاری فر پیش نویس بخشنامه بودجه را تهیه و برای اظهار نظر برای اعضای ستاد اقتصادی دولت فرستاد. ما در وزارت اقتصاد آن متن را در تطبیق با برنامه 5 ساله و طرح ساماندهی بررسی کردیم و برخی اصلاحات به صورت حاشیه نویسی پیشنهاد کردیم.
عمده تفاوت ها در زمینه مباحث مربوط به سقف هزینه ها و کسر بودجه بود. اختلاف اساسی وزارت اقتصاد و سازمان برنامه حول سه محور بود:

ادامه نوشته

نظر رئیس دولت های نهم و دهم درباره انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی

به نقل از خبرگزاری فارس در تاریخ 16 اردیبهشت ماه 1388

احمدی نژاد در جمع مردم قزوین: انحلال سازمان مدیریت با الهام از برنامه ریزی شهید رجایی صورت گرفت

محمود احمدی نژاد رئیس جمهور کشورمان بعد از ظهر امروز در بخشی از سخنان خود در جمع مردم استان قزوین که در امامزاده حسین این استان برگزار شد، با اشاره به برخی مباحث مطرح شده درباره سازمان مدیریت و برنامه ریزی گفت:

ما در کشور خود سازمانی به نام مدیریت و برنامه ریزی داشتیم که در سال 1328 توسط آمریکا در ایران تاسیس شد و بیش از 50 سال به کار خود ادامه داد و مسئولیت آن برنامه ریزی کشور و تنظیم برنامه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بود.

وی افزود: البته صرفنظر از افراد پاک، صادق و سالمی که در این سازمان کار می کردند مبنای برنامه ریزی آنها وارداتی و آن چیزی بود که از آن سوی آنها و همان نظم برنامه ریزی غربی و همان شش برنامه خانمان برانداز طاغوت بود که یکی از آنها نابود کردن کشاورزی،‌ فرهنگ آرمانی ملت ما و به ذلت کشیدن ملت ما در برابر قدرت های جهانی بود.

رئیس جمهور همچنین اظهار داشت: آفرین بر اندیشه شهید رجایی و درک الهی و اسلامی او که وقتی به ریاست جمهوری رسید، دستور داد که این سازمان را منحل کنند و یک سازمان بر اساس اندیشه دینی و الهی پایه گذاری کنند، اما دشمنان منافق که از اندیشه و نگاه عمیق و برنامه بنیادین رجایی برای ساختن ایرانی عزتمند هراس داشتند برای عدم اجرای برنامه هایش او را شهید کردند.

احمدی نژاد با بیان اینکه این برنامه شهید رجایی تا به امروز بر زمین مانده بود، گفت: کار و برنامه شهید رجایی بر زمین ماند و آن سازمان با نوساناتی کار خود را ادامه داد تا سال 1386 که با الهام از برنامه او، این سازمان دچار تحولات بنیادین شد.

وی همچنین با اشاره به نگاه اسلامی و الهی تصریح کرد: در نگاه اسلامی تقوا لازمه زندگی سعادتمند و آرامش بخش و پیشرفت بشر است و بدون تقوا زندگی سخت می شود و در اندیشه اسلامی تقوا، انصاف و ایثار همه با هم یک مجموعه کامل است و در اقتصاد اسلامی تلاش حداکثری برای خدمت و تلاش برای انصاف همه برای سعادت جامعه است و این امر راه و فرهنگ ما است.

 

به نقل از خبرگزاری ایرنا در تاریخ 16 اردیبهشت ماه 1388

تحول در سازمان برنامه و بودجه الهام گرفته از افکار شهید رجایی بود

رئیس جمهوری اسلامی ایران با اشاره به تحول در سازمان برنامه وبودجه در سال 86 گفت: ایجاد تحول اساسی در این سازمان الهام گرفته از افکار و دیدگاه شهید رجایی بود.
به گزارش خبرنگار اعزامی ایرنا، دکتر محمود احمدی نژاد عصر چهارشنبه در سخنرانی در اجتماع با شکوه مردم قزوین گفت: ما در کشور سازمان برنامه و بودجه ای داشتیم که درسال 1328 توسط دولت وقت آمریکا در ایران تاسیس شده بود و بیش از 50 سال بود که کارش را ادامه می داد. احمدی نژاد افزود: پایه گذاران این سازمان دشمنان ملت ایران و مسئول برنامه ریزی کشور در زمینه های مختلف بودند و البته صرف نظر از افرادی که در آنجا کار می کردند و تعداد زیادی از آنها انسان های  پاکی بودند، اما مبنای برنامه ریزی در آن سازمان وارداتی بود و از آن طرف مرزها به داخل منتقل  می شد.

احمدی نژاد در ادامه ضمن تحسین روح بلند و اندیشه والای شهید رجایی گفت: وقتی که شهید رجایی مسئول اداره کشور شد، تصمیم گرفت این سازمان را منحل و یک سازمان جدید براساس پایه های  الهی و اسلامی تاسیس کند. رئیس جمهوری در ادامه تصریح کرد: دشمنان که از برنامه های بنیادین شهید رجایی برای ساختن ایران عزتمند مطلع بودند و برای سد کردن راه او ایشان را به شهادت رساندند. احمدی نژاد گفت: پس از شهادت شهید رجایی این سازمان کارش را تا سال 86 ادامه داد که در نهایت با الهام گیری  از افکار شهید رجایی دچار تحولات اساسی شد.

احمدی نژاد در بخش دیگری ازسخنان خود با تاکید بر اینکه اقتصاد سالم باید بر اساس اصول الهی و اسلامی پایه گذاری شود گفت: اقتصادی که نگاه الهی و اسلامی در آن وجود نداشته باشد منجر به رشد نامشروع ثروت و ایجاد فاصله های طبقاتی و گسترش فقر می شود. وی افزود: از نگاه اقتصاد اسلامی ربا مهلک و کشنده فرهنگ اقتصادی جامعه است.

رئیس جمهور همچنین در بخش دیگری از سخنان خود به بیان ویژگی های  دولت اسلامی پرداخت و عدالت گستری، مهرورزی، تحکیم وحدت ملی، حرکت به سمت جامعه ای  الگو و صیانت از منایع ملی و دفاع از مظلوم و مقابله با ظالم را از جمله ویژگی های بارز دولت اسلامی برشمرد.

رئیس جمهوری همچنین با تاکید بر اینکه امروز معادلات و مناسبات جهانی با امواج انسانی رقم  می خورد اظهار داشت: قدرت ملت ها  و حضور آنها است که معادلات جهان را رقم  می زند. وی افزود: امروز میلیونها چشم و هزاران دوربین از سراسر جهان متوجه این اجتماع پرشور مردمی است تا از طریق آن برنامه های  آینده خود را تنظیم کنند.

دکتر احمدی نژاد در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه مردم قزوین همواره سنگربانانی شجاع برای دفاع از استقلال و سرافرازی ملت ایران بوده اند گفت: دیار قزوین دیار قهرمان مقاومت و ایستادگی و مدیریت انقلابی یعنی شهید جاوید انقلاب مرحوم شهید رجایی است و از لحظه اولی که وارد این شهر شدیم عطر دل انگیز رجایی همه مشام ما را سرمست کرد. رئیس جمهوری گفت: بعد از 28 سال از شهادت شهید رجایی ملت ایران هنوز مرام و ایمان و راه رجایی را جستجو  می کنند.

اتهام غربی بودن، ظلم بزرگی به سازمان برنامه بود

محمد ستاری فر» در گفت و گو با «شرق»:

اتهام «غربی» بودن، ظلم بزرگی به سازمان برنامه بود

بحث احیای سازمان مدیریت و برنامه ریزی که باشد «دکتر محمد ستاری فر» حرف های بسیاری برای گفتن دارد. ناگفته هایی از نوع مواجهه دولت ها با سازمان و چرایی شکست برنامه های نوسازی و به روز‌رسانی سازمان. برای همین سراغ رییس سابق سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور رفتیم تا احیای مجدد سازمان برنامه و چالش های پیش روی دولت یازدهم را با وی در میان بگذاریم. به پیشنهاد من قرار شد مصاحبه در کافه ای دنج و آرام صورت گیرد و وقتی مشخص کردن کافه مورد نظر هم به خودم واگذار شد اصلا فکر نمی کردم انتخابم زمینه ساز شنیدن خاطرات سال های دور دکتر ستاری فر و البته ملاقات وی با بسیاری از دوستان و صاحب منصبان قدیمی باشد. ستاری فر خوشحال بود از احیای مجدد سازمان برنامه، درست مثل کسی که فرزندش از اسارت بازگشته باشد. وی انتخاب «روحانی» را گامی رو به جلو ارزیابی کرد و همگرایی را لازمه موفقیت دولت وی دانست. ازنگاه قلک گونه به سازمان مدیریت در دولت های قبل از نهم گلایه کرد و بودجه سال ٩٢ را بزرگ ترین چالش پیش روی دولت خواند. ستاری فر اشاره‌ای هم به هدفمندی یارانه ها داشت و صحبت های عجیبی در مورد تخلفات و عددسازی های صورت گرفته در این حوزه کرد. گفت و گوی ما با دکتر محمد ستاری فر، رییس سابق سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور را در ادامه بخوانید.

ادامه نوشته

سازمان مدیریت ترمز بود

شورای اقتصاد؛ از تنظیم بازار تا برنامه‌های خروج از بحران/ سازمان مدیریت ترمز بود


خبرگزاری فارس: طی سال های اخیر و با تشدید نابسامانی های حوزه تولید، توزیع و بازار خلاء وجود شورای اقتصاد بیش از هر زمانی احساس شده است، تا جایی که غضنفری وزیر دولتی که خود شورای اقتصاد را تعطیل کرد به صدا درآمده و می‌گوید «ما نیازمند شورای اقتصاد هستیم».

اغلب تصور بر این است که شورای اقتصاد، شورایی بوده است برای تنظیم بازار و شاید به ذهن بسیاری حتی خطور نکند که این شورا نهادی است آنقدر مهم که کل سازمان مدیریت و برنامه ریزی دبیرخانه آن و رئیس سازمان هم دبیر آن بوده باشد.

ادامه نوشته